سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جویای دانش در کنف عنایت خداوند است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 10

به نام او...

سلام دوستان

امروز یه اتفاق جالب برام افتاد که دوست دارم نظر شما رو هم در موردش بدونم . امروز از صبح کلی کار داشتم و به حدود ۷ یا ۸ جا رفتم و تقریبا کل شهر رو زیر پا گذاشتم . شهر ما هم خیلی گرمه و هوا تقریبا ۴۸ درجه به بالاست . دیگه خودتون تصور کنین تو اون گرما آدم اینهمه جا بره حالش چه جوری می شه ؟ نزدیکای ظهر تقریبا ساعت ۱۲ که می خواستم بیام خونه تو یه مغازه بودنم که دیدم حالم داره بد می شه و از صاحب مغازه آب خواستم و از تو کیفم یه شکلات خوردم. ولی دیدم نه انگار چشمام داره سیاهی می ره از مغزه اومدم بیرون که به مغازه یکی از آشناها که همون نزدیک بود برم که یه مغازه جلوتر از اونجا تو خیابون بیهوش شدم و هیچی نفهمیدم و بعد تو مغزه اون آشنامون به هوش اومدم و فهمیدم گرمازده شدم . اون بنده خدا می دونین واسم چی گفت؟ می گفت وقتی تو افتادی رو زمین مردم همه جمع شدن ولی کسی جرات نمی کرده بهت دست بزنه می ترسیدن بگن اونا باهات کاری کردن .  تا اینکه اون بنده خدا از سر و صدا می یاد بیرون و ما رو نجات می ده . من با خودم فکر کردم اگه من جای اونا بودم چه کار می کردم؟ گفتم لااقل واسه اون بنده خدا از جایی آب گیر می آوردم و به هوش می آوردمش .  نظر شما چیه؟  این ذهنیتی که تو جامعه ما هست فکرشو کردین ممکنه چه عواقبی داشته باشه؟  آیا واقعا عاطفه ها از بین رفته ؟ خدا خودش به این کشور و مملکت یه رحمی بکنه و مهر و محبت واقعی رو تو دل این مردم بکاره .

 

مهربانی رمز زندگی است و حدیث چگونه زیستن .

مهربانی شریک شدن در دنیای دیگران است و حضور آنها را جشن گرفتن .

مهربانی درمان تنهایی است و همراه عاطفه سفر کردن و با نشان مهربانی است

 که قدم به دنیای زیبایی ها می گذاریم .

پس ای کاش قدر لحظه لحظه ی زندگی مان را بدانیم .

 

 

عاشق دیدار

دیوانه افکار

ساحل وفادار

 

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1385ساعت 23:13  به قلم ساحل | 
24 قلب دریایی

 نوشته شده توسط ساحل در شنبه 85/2/23 و ساعت 12:0 صبح | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 1
مجموع بازدیدها: 69021
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
موسیقی وبلاگ من