دفتر خاطرات ساحل
به نام او ... سلام دوستان باز هم یه شب دیگه اومد و یه صفحه از صفحات دفتر خاطرات و دفتر عمر من ورق خورد . اول از همه یه معذرت خواهی می کنم که این مدت به خاطر چند تا مشکل نتونستم بیام و شما از دست من راحت بودین و ممنون که باز هم تو این مدت تنهام نذاشتین و با نظرات تون خوشحالم کردین . تو این دو سه روز اتفاقات زیادی افتاد . یکی از اونها یه خبر خوش بود که بهم دادن و اونم اینکه دعاهامون برآورده شد و مشکل اون بنده خدایی که گفتم براش دعا کنین رفع شد .که بازم ممنون بابت دعاهاتون . ولی مهمترین خبری که خوشحالم کرد این بود که بعد از ماه ها دوری از دوستان دانشگاه قرار شده یک شب هماهنگ کنیم و با همکلاسی ها و استادمون تو یه روم جمع بشیم و بازم به یاد گذشته یه صحبت دوستانه داشته باشیم . یه خبر دیگه هم باید بهتون بدم . اونم اینکه ممکنه از این به بعد نتونم هر شب آپ کنم چون بچه خوبی شدم و از شبی که برای اولین بار کابوس کنکور رو دیدم تصمیم گرفتم درس بخونم . به همین دلیل که من شبها درس می خونم پس دیر به دیر شاید سر بزنم و وقت خاطره نوشتن رو داشته باشم و هفته آینده هم قراره یه سفر طولانی داشته باشم و تا اون زمان سعی می کنم زود به زود آپ کنم و بعد از اون تا یه مدت از دست من راحتین ولی خوشحال می شم نظرات تون رو بخونم . واسم دعا کنین کنکور کارشناسی قبول بشم . ممنون .
عاشق دیدار دیوانه افکار ساحل وفادار |